دیکشنری
داستان آبیدیک
اجراء کردن
english
1
general
::
execute, perform, implement
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
اجر دادن
اجر دهنده
اجرا
اجرا اخروی
اجرا شده
اجرا نشدنیء
اجرا نمودن
اجرا و پیاده سازی سیستمها
اجرا کردن
اجرا کردن (پروژه)
اجرا کردن (ضوابط)
اجراء
اجراء حکم
اجراء نشدنی
اجراء نمایش
اجراء کردن
اجرائی
اجرائیه
اجرائیه برای وصول طلب
اجرائیه ثبتی
اجرائیه دادگاه
اجرائیه سند ذمه ای
اجرائیه سند رهنی
اجرام آسمانی
اجراناپذیر
اجراکننده
اجرای احکام
اجرای احکام قضایی
اجرای اهداف
اجرای برنامه ی فروش
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید